در اردوگاه گردان عمار از لشکر ۷ ولی عصر (عج) بودیم و اعلام شد که فردا صبح زود به طرف منطقه عملیاتی حرکت خواهیم کرد.
شهید «منصور بصیری فر» وقتی این مطلب را شنید، حالت عجیبی پیدا کرد و سریع خود را به چادر فرماندهی رسانید و تقاضای چند ساعت مرخصی کرد، ولی فرمانده به علت مسائل امنیتی او اجازه مرخصی نداد، ولی وقتی اصرار «منصور» رادید که می گفت: «فقط چند ساعت»، علت را پرسید و منصور بعد از مکثی کوتاه گفت: «آخر مقداری پول از چند نفر قرض گرفته ام که باید به آنها پس بدهم که اگر خدا خواست و راهی شدم مشکل نباشد. فرمانده به او اجازه داد، او سریع خود را به اندیمشک رسانید و بعد از ساعتی خوشحال و خندان برگشت و گفت: «دیگر آماده هستم که هرچه خدا بخواهد...»
او عاقبت در همان عملیات «والفجر - ۸» همراه برادرش «عبدالرضا» به کاروان شهیدان پیوست.
با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.