دو رکعت عشق - خاطرات شهدای اندیمشک

در این وبلاگ خاطراتی از شهدای اندیمشک با عکس همان خاطره در روزنامه اطلاعات منتشر می شود.
دو رکعت عشق - خاطرات شهدای اندیمشک

دو رکعت عشق
دو رکعت عشق نام ستونی کوچک در روزنامه اطلاعات بود که به خاطرات شهدا اختصاص داشت.
در این وبلاگ خاطراتی از شهدای اندیمشک با عکس همان خاطره در روزنامه اطلاعات منتشر می شود.
تلگرام:
@dorakateshgh
اینستاگرام:
@2rakateshgh

دو رکعت عشق - خاطرات شهدای اندیمشک

در این وبلاگ خاطراتی از شهدای اندیمشک با عکس همان خاطره در روزنامه اطلاعات منتشر می شود.





۱۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

پدر بزرگوارش می گوید:

«یک شب در خانه نذر کرده بود که هزار مرتبه سوره توحید را قرائت کند تا در عالم رویا ائمه اطهار(ع) را به نظاره بنشیند. و اینگونه شده بود و این ماجرا را تا هنگام شهادت از ما پنهان ساخت.

او جوان مهذب و محجوب اندیمشک «منصور بصیری فر» بود که در والفجر ۸ همراه با برادرش عبدالله به سمت بهشت دوست پر گشود.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام

شهید منصور بصیری فر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۲۸
هفتاد سومین نفر...

یکی از بسیجیان لشکر ۷ ولیعصر(عج) تعریف می کند:

«روزی در چادر گردان همراه با طلبه عارف شهید «مسعود صالح فر» نشسته بودیم و صحبت از شهیدان بود. ایشان فرمودند: چه خوب است که پیکر انسان بعد از شهادت، پس از ده سال به خاک سپرده شود.» و درست پس از ده سال از شهادت آن اسوه عشق و دلاوری، پیکر مطهرش بردوش همسنگرانش تشییع شد.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید مسعود صالح فر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۲۷
هفتاد سومین نفر...

شب قبل از عملیات، اسم نوزده شهید گردان را به یکی از دوستان گفته بود و آخرین مرحله سیروسلوک عارفانه اش را به پایان رسانده بود. حرفهایش مثل جواهر پیش بچه ها خریدار داشت.

او روحانی گردان و شاگرد مکتب امام جعفر صادق (ع) شهید «علی سیفی» بود که در حماسه والفجر ۸ از دنیای خاکی به بهشت ابدی پر گشود.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید علی سیفی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۹
هفتاد سومین نفر...

یکی از بسیجیان گردان حمزه تعریف می کرد:

« هنگام نماز بود که با «سیدمحمد» به مسجد محل قدم گذاشتیم. پس از اقامه نماز رو به امام جماعت کرد و گفت: لطفا استخاره ای برایم بگیرید. امام جماعت نیز دست به دامان قرآن کریم شد و پس از آن گفت: در این کار شما دو ثواب نهفته است. من متعجب به او گفتم: برای چه کاری بود؟ گفت: «برای عزیمت به محفل نورانی جبهه».

او «سید محمد عبداللهی موسوی» خیبر شکن گردان حمزه بود که در عملیات خیبر به جمع شهیدان پیوست و پیکر مطهرش یازده سال بعد همزمان با سالگشت شهادت جده اش حضرت زهرا(س) به خاک سپرده شد. او تنها فرزند خانواده بود.»

 با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام

شهید سید محمد عبداللهی موسوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۷
هفتاد سومین نفر...

یکی از بسیجیان لشکر ۷ ولی عصر(عج) تعریف می کند:

«شب عملیات خیبر، زخمی شدم و در همان هنگام شهید ضیائی فر را صدا زدم که بر بالینم آمد و گفت: کجایت زخمی شده؟ با اشاره دست، چشم اغشته به خونم را نشانش دادم، ایشان چشمان خون الودم را بوسید و گفت: خوش به حالت، درست دو ساعت بعد بسیجی عاشق «عبدالمهدی ضیائی فر» هم جواز عبور به بهشت را دریافت کرد و من با چشمان خون الود هجران آن شهید عارف را گریستم.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید عبدالمهدی ضیائی فر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۰۰
هفتاد سومین نفر...

در گرمای صحرای تفتیده جنوب و در گرما گرم عملیات، با «محمد» همراه بودم. آن روز داشتم گردوغباری را که به سرو رویم نشسته بود می تکاندم که محمد رو به من کرد و گفت چه می کنی!؟ این گرد و خاک نشسته بر سر و روی شما موجب بخشش گناهان می شود...»

او معلم اخلاق بچه های بسیجی اندیمشک، پیک پیروز گردان حمزه، «محمد قاسم زاده» بود که هنوز هم بچه های بسیجی اندیمشک، انتظار دیدارش را می کشند.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام

شهید محمد قاسم زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۵۷
هفتاد سومین نفر...

 از همه بچه های گردان، نوشته ای به یادگار دردفترچه مخصوصی داشتم بجز از «منصور». چند دقیقه قبل از عملیات والفجر ۸ به طرفش رفتم و گفتم برای من در این دفترچه یک یادگاری بنویس، گفت: «مالایق نیستیم که چیزی بنویسیم.» ولی با اصرار فراوان من، دفترچه و خودکار را گرفت و رفت در گوشه ای و مشغول نوشتن شد، وقتی برگشت دیگر فرصتی برای خواندن یادگاری او نبود، چون فرمان حمله صادر شده بود. او در همان عملیات به همراه برادرش «عبدالرضا» به دیدار حق شتافت. بعدها که دفترچه ام را مرور می کردم، دیدم نوشته است:

«الهی لاتَکِلنی الی نفسی طرفة عین ابدا (خدایا مرا به اندازه یک چشم برهم زدن به خویش وامگذار) الحقیر - منصور بصیری فر - به امید شهادت - دیدار ما در وادی عشق - ما را شفاعت کنید - ما را حلال کنید.


با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید منصور بصیری فر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۰۳
هفتاد سومین نفر...

 آن روز غروب با داود نشسته بودم و غروب خورشید را تماشا می کردیم، ناگهان داود به حرف آمد که: «به نظر تو بازهم ما طلوع آفتاب را می بینیم؟»

 گفتم این چه حرفی ست می زنی؟ اگر منظورت شهادت است ، من که لیاقت این حرف ها را ندارم. راستی نظر خودت چیست؟

 داود درحالی که حال عجیبی داشت و به قول معروف توی خودش بود، با تبسمی سربلند کرد و گفت: «از خدا خواسته ام که دیگر طلوع آفتاب را نبینم و احساس می کنم این آخرین غروب دنیا را دارم تماشا می کنم.»

 اری، دلاور مرد بسیجی، مرد حماسه و عشق «داود صفری» همان شب در عملیات رمضان به خدا رسید و سراسر نور شد.


با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید داود صفری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۰۰
هفتاد سومین نفر...

هنگام وداع با دختر خردسالش به او قول می دهدکه پانزده روز دیگر برگردد، بعد از گذشت هفت روز، طی نامه ای به یکی از بستگانش نوشت:

«سلام علیکم؛ من صحیح و سالم هستم و هیچگونه نگرانی ندارم. ان شاءالله پس از سقوط صدام از جبهه بر می گردم. لذا تا تحقق این وعده منتظر نباشید. به امید آن روز، به خانواده ام سلام برسانید و به بچه هایم نیز سری بزنید که ثواب دارد...»

سرانجام روز پانزدهم، شاهد بی قرار، شهید بزرگوار «عبدالمهدی ضیائی فر» به عهد خود وفا کرد و در معراج سرخ خویش به سماعی جاودانه برخاست. -

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید عبدالمهدی ضیائی فر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۲۳
هفتاد سومین نفر...

اواخر بهار سال ۱۳۶۶ بود و مادر منطقه کردستان در اردوگاه لشکر به سر می بردیم، بچه ها به علت خستگی زیاد، بعد از نماز و شام فورا برای خواب به چادرها می رفتند. در این میان رفتار و حرکات شهید «محمد قائد رحمتی» عبرت آموز بود، چرا که تا نیمه های شب به تلاوت آیات سبز خدا مشغول بود و پس از نماز شب، بچه ها را برای نماز صبح بیدار می کرد. آری آن عارف بیداردل از گلهای گردان حمزه سیدالشهدا از لشکر ۷ ولیعصر (عج) بود که در «نصر-۴» به خدا رسید.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید محمد قائد رحمتی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۲۱
هفتاد سومین نفر...