دو رکعت عشق - خاطرات شهدای اندیمشک

در این وبلاگ خاطراتی از شهدای اندیمشک با عکس همان خاطره در روزنامه اطلاعات منتشر می شود.
دو رکعت عشق - خاطرات شهدای اندیمشک

دو رکعت عشق
دو رکعت عشق نام ستونی کوچک در روزنامه اطلاعات بود که به خاطرات شهدا اختصاص داشت.
در این وبلاگ خاطراتی از شهدای اندیمشک با عکس همان خاطره در روزنامه اطلاعات منتشر می شود.
تلگرام:
@dorakateshgh
اینستاگرام:
@2rakateshgh

دو رکعت عشق - خاطرات شهدای اندیمشک

در این وبلاگ خاطراتی از شهدای اندیمشک با عکس همان خاطره در روزنامه اطلاعات منتشر می شود.





۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

یکی از بسیجیان تعریف می کرد:

«ان روز او را دیدم که لباس سبز سپاه را پوشیده بود و خود را مرتب کرده بود. از احوالش پرسیدم، با تبسمی گفت: من دیگر به گردان برنمی گردم، علت را از او پرسیدم، گفت: این چند وقت که در گردان بودم توفیق شهادت نصیبم نشد، به جایی می روم که حتما شهید بشوم. درست ۴۸ ساعت بعد طلبه پاسدار شهید «علی جان جشنی» تا آسمان هفتم پرکشید و به سوی معبود شتافت».

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید علی جان جشنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۱
هفتاد سومین نفر...

تنها چیزی را که به هیچ کس نمی داد جانماز کوچکش بود، حتی به من که نزدیکترین دوست او بودم و هرچه از او می خواستم به من می بخشید. چندین بار از او خواستم جانمازش را به من بدهد و نداد.

شب عملیات والفجر ۸ بود، وقت خداحافظی و آخرین دیدارها، وقتی با او خداحافظی می کردم، جانمازش را در کف دستم گذاشت و گفت «مواظبش باش!»

 بعد از عملیات وقتی می خواستم با آن نماز بخوانم، دیدم پشت ان اسامی تعداد زیادی از جمله حضرات معصومین (ع) شهدا و بچه های بسیجی نوشته شده و در زیر همه انها با خط خودش آمده است:

 «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا»

او بسیجی مخلصل (منصور بصیری فر) بود که در ادامه ان عملیات همراه با برادرش «عبدالرضا» تارضوان الهی پرواز کرد.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید نورالدین میرچناری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۸
هفتاد سومین نفر...

وقتی می خواست سوار اتوبوس اعزام نیرو شود، قران جیبی ام را بیرون آوردم و به او هدیه دادم. قران را بوسید و بر روی جیب سمت چپش گذاشت و لبخندی زد و آرام گفت: «من دیگر رفتنی هستم، ما که رفتیم. شما جای ما را پر کنید.»

سرانجام همانطور که می گفت او رفت و پس از یازده سال پیکر مهتاب گونه اش را به خاک سپردیم، او شهید والا مقام «نورالدین میرچناری» بود.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام
شهید نورالدین میرچناری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۰۴
هفتاد سومین نفر...

چهره اش قبل از عملیات گل انداخته بود، با وجودی که هنوز سنی از او نگذشته بود اما در مراسم عزاداری با حالت عجیبی به سروسینه خود می زد. در اخرین لحظه های عمرش در عملیات بیت المقدس هنگامی که داشت به حضرت دوست متصل می شد از زبانش این جمله جاری شد: «راهمان را ادامه بدهید» و به خدا رسید.

او شهید بزرگوار «مسعود رومی پور» بود که به کاروان شقایق ها پیوست.

با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.

تلگرام          اینستاگرام

شهید مسعود رومی پور


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۰۱
هفتاد سومین نفر...