تنها چیزی را که به هیچ کس نمی داد جانماز کوچکش بود، حتی به من که نزدیکترین دوست او بودم و هرچه از او می خواستم به من می بخشید. چندین بار از او خواستم جانمازش را به من بدهد و نداد.
شب عملیات والفجر ۸ بود، وقت خداحافظی و آخرین دیدارها، وقتی با او خداحافظی می کردم، جانمازش را در کف دستم گذاشت و گفت «مواظبش باش!»
بعد از عملیات وقتی می خواستم با آن نماز بخوانم، دیدم پشت ان اسامی تعداد زیادی از جمله حضرات معصومین (ع) شهدا و بچه های بسیجی نوشته شده و در زیر همه انها با خط خودش آمده است:
«الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا»
او بسیجی مخلصل (منصور بصیری فر) بود که در ادامه ان عملیات همراه با برادرش «عبدالرضا» تارضوان الهی پرواز کرد.
با کلیک بر روی تصاویر زیر ما را در شبکه های اجتماعی تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.